گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 62
پرسش شما، پاسخ موعود (شناخت امام زمان)









آیا یکی از شروط رسالت انبیاي پیش ازنبیاکرم(ص) قبول ولایت ندید و نشنیدة پیامبر آخرالزمان(ص) و اهل بیتشان(ع) بوده
است؟ عبودیت در عصر ظهور در جوامع شیعی رخ میدهد یا همۀ دنیا؟ چگونه میتوان به ولایت معصومین(ع) دست پیدا کرد؟
چگونه میتوان به ولایت معصومین(ع) دست پیدا کرد؟ باید در نظر داشته باشیم که معرفت هم درجات دارد و هم مراحل. یک
مرحلۀ آن، از عوالم قبل از دنیا شروع شده است. بنابر روایات در عالم گذشته انسان با خداوند عهدي بسته که اگر الآن آن را
فراموش کرده باشد، دلیل بر نبودن آن نیست. حتماً این آیۀ قرآن را ملاحظه کردهاید که میفرماید: و أن لو استقاموا علیالطریقۀ
لأسقیناهم ماءً غدقا.ً 1 و اگر مردم در راه درست، پایداري ورزند، قطعاً آب گوارایی بدیشان نوشانیم خیلی خلاصه عرض میکنم
عطشی که در اینجا مطرح است همان عطشی است که در دعاي ندبه عرضه میداریم: و اسقنا من حوض جدّه صلّی الله علیه و آله
بکأسه و بیده ریّاً رویّاً هنیئاً سائغاً لاظمأ بعده. و به ما بنوشان از حوض جدّش صلّی الله علیه و آله به جام و به دست او، سیر و
سیراب و گوارا که تشنگی نباشد بعد از آن. این عطش، همان عطش معرفت به توحید است که از طریق ولایت ولیالله به دست
میآید. در روایات آمده که اگر انسانها در عالم میثاق، عهد را میپذیرفتند، سرشتشان را با آب فرات ترکیب میکردیم. من گمان
اگر مردم بر ولایت » است. باز در روایات آیۀ بالا را این جور تفسیر کردهاند که « مقام ولایت » میکنم منظور از آب فرات همان
امیرالمؤمنین(ع) و دیگر اولیاي دین(ع) میایستادند و از امر و نهی آنها تبعیت مینمودند سرآغاز میشد براي آن که معرفت به
یعنی این معرفت دادنی است نه گرفتنی. شما اواخر کتاب توحید اصول کافی را ببینید روایت شده که فرمودهاند: ؛« انسان داده شود
بر همین اساس، ما .« معرفت، صنع الله است و کسی در آن دخالت ندارد. وقتی هم معرفت نزد کسی آمد باید از قبول آن ابا نکند »
باید دستوراتی را که به ما دادهاند بپذیریم و اطاعت کنیم. بعد از استقامتی که از ما دیده بشود، معرفت را عطا میکنند. روایت
اگر مردم بر طریقۀ اهل بیت(ع) استقامت میورزیدند و امر و نهیها را اطاعت میکردند، ما قلبشان را از ایمان سیراب » : میفرماید
میکردیم. انوار ایمان و معرفت را بر آن میتاباندیم. آنها را از معارف بزرگی که از آستان ائمه(ع) جاري میشود، برخوردار
میکردیم. آنها به چشمۀ علم امام متصل میشدند و قلوبشان را از سرچشمۀ علم امام سیراب میکردیم... خلاصه اینکه اصل
در کافی و دیگر «. انوار ولایت باید بر قلوب نازل شود » : معرفت از طرف عنایت میشود همانطور که در روایت دیگري فرمودهاند
امام همانند خورشیدي در بالاست. هیچ چشم و دستی نمیتواند » : منابع روایتی نورانی از امام رضا(ع) نقل شده که فرمودند
وقتی ما گامهایمان را در مسیر تنزل آن نور در قلب خود برداریم، اگر نور امام در قلب ما نزول کرد، «. خورشید را شکار کند
آن زمان علاوه بر آن که قلبش با این نور روشن میشود، .« نور امام در قلب مؤمن از نور خورشید در روز روشنتر است » آنگاه
نور امام را هم خواهد دید. در عالم ماده هم شما اول نور را میبینید بعد خودتان را و تازه بعد از آن است که راه و هدف را
میتوانید با نور ببینید و قدم بردارید. انسان اگر بخواهد قواي باطنی، حقیقت وجودي خودش و سري که در وجودش است یا راه
قرب خودش را تا قیامت و پس از آن را ببینید جز با نور امام ممکن نیست. بعد از طلوع این نور، انسان هم خودش را میشناسد، هم
راه و هم هدفش را. بنابراین یک قدم از رسیدن به آن نور تسلیم بودن است که روایات متعددي به این موضوع اشاره کردهاند. براي
برسی. بعد از آن بلاي الهی « مقام سلم » مرحلۀ تنویر که در بالا توضیح داده شد، دو مقدمه بیان کردهاند: تسلیم و تطهیر. باید به
صفحه 47 از 59
میآید و انسان را شستوشو میدهد. وقتی تطهیر شدي، ظرف وجود تو پاك و مطهر و ظرف تنزل آن حقیقت و گوهر ناب ولایت
در سرچشمۀ حیات میشود. شما عسل را در ظرف ناپاك نمیریزید؛ چهطور خداوند متعال نور ولایت را در ظرف ناپاك وجودي
مثل من بریزد؟ این که شدنی نیست. جاروب کن خانه و پس میهمان طلب و در بعضی رویات دیگر فرمودهاند: به مقام صالحان
نمیرسید تا وقتی معرفت پیدا کنید و معرفت پیدا نمیکنید تا وقتی که تصدیق کنید و تصدیق نخواهید کرد تا تسلیم شوید. توضیح
دربارة مقامهاي تسلیم تصدیق و پاکی، اخلاص باشد براي فرصتی دیگر. چه کتابهایی را براي مطالعه معرفی میکنید؟ کتاب در
این رابطه زیاد است. ولی شما کتاب الحجۀ در اصول کافی و همچنین بصائرالدرجات را بارها و بارها و نه یک بار مطالعه کنید. از
مطالعه مهمتر فهم روایات است. راه فهم روایات، زیارت و توسل است. توجه داشته باشید که فهم روایت خودش طریق فهم کلام
خداست. اگر انسان اهل زیارت با رعایت آدابش شد، مجاب و فهم کنندة کلام میشود. انسان باید در این وادي قدم بگذارد و
استقامت داشته باشد، انشاءالله انوار جاري میشود. در کنار اینکتابها شرحهایی هم که براي زیارت جامعه نوشته شده، شرحهاي
خوبی هستند. از صحبتهاي شما اینطور برداشت میشد که گویا معرفۀالله از معرفت امام به دست میآید در صورتی که در
گویا مطلب عکس بیان شده است؟ اگر از دو موقف و منظر نگاه کنید، هر دو صحیح است. «... اللهم عرفنی نفسک » دعاهایی نظیر
حتماً دیدهاید که در مقدمۀ زیارت جامعه گفته شده که شما صد مرتبه تکبیر بگویید. برخلاف آنچه میگویند این تکبیرها براي
این نیست که انسان مبتلا به غلو نشود چون اصلًا در زیارت جامعه که غلو دیده نمیشود. این هم که برخی گفتهاند زیارت جامعه
مرامنامۀ شیعیان غالی است، ناشی از فقدان معرفتشان بوده و امثال این افراد در زمان ائمه(ع) کم نبودهاند. آنها، را احترام
میکردهاند و در عین حال در ردة پایین شیعیان آنها را جا میدادند. درك مفاهیمی که در زیارت جامعه بیان شده از طریق تجلی
خداي متعال در قلب انسان اتفاق میافتد. براي همین وقتی میخواهید به این زیارت وارد شوید باید عظمت الهی درك شود. از
دعاي ندبه و مصادیق و زیارت شوندگان زیارت « سبب متصل میان ارض و سماء » سوي دیگر عظمت و تجلی الهی را در قلب همان
جامعه ایجاد میکنند. هر عنایتی که خداوند به ما میکند از این ناحیه است. همۀ اخیار و ابرار یعنی انبیا و مؤمنان با این نور هدایت
شدهاند. ما نمیتوانیم رزق بیواسطه داشته باشیم و چنین ظرفیتی نداریم. واسطۀ عام فیض، وجود مقدس نبیاکرم(ص) است و همۀ
رحمت خداي متعال از طریق ایشان به همۀ عوالم جاري میشود. ما باید تمام مراتب این وجود مقدس را به عنوان واسطه ببینیم.
منظور از قدرت تصرف در عالم که دربارة ائمۀ معصوم(ع) میگویند چیست؟ شما هم قدرت تصرف در عالم را دارید. این همه
تکنولوژي که بشر درست کرده همان تصرفات اوست در عالم خلقت. سلولهاي بدن شما هم تصرف دارند. هضم غذایی که
آنزیمها انجام میدهند از این جنس است. گاهی محدودة حول و قوة افراد جزئی است و گاهی کلی. یک شخص اهل معرفت در
قم زندگی میکرد که معیشت سادهاي داشت. میگفت یک روز آقایی سراغم آمد و گفت: فلانی تو کار نمیکنی ولی چطور
است که زندگیات میگذرد؟ به او گفتم: فلانی قبول داري من دعاي مستجاب دارم؟ گفت: بله. گفتم: روزي یک یهودي آمد
سراغم و گفت مشکلی دارم. اگر آن را حل کنی زندگیات را تا آخر عمر تأمین میکنم. در حق او دعا کردم و مشکلش حل شد.
گفت: حالا شد!! گفتم: بیانصاف، اگر من بگویم خدا زندگی مرا اداره میکند، قبول نمیکنی ولی اگر بگویم یک یهودي
زندگی مرا تأمین میکند، خیالت راحت میشود. مگر خداوند عبدي بزرگتر از امیرالمؤمنین(ع) دارد؟ چهطور ما چنین
قدرتهایی را دربارة ایشان باور نمیکنیم؟ تصرف آنها، تصرفی است که ناظر به مرتبۀ وجودي ایشان است. حقیقت وجودي آن
ها ولایتی است که در باطن عالم جاري است، و لذا به اذن خداوند عالم تحت اشراف آنها است. البته این عبارت به معنی تفویض
نیست که العیاذ بالله خداوند استعفا داده و نشسته تا مثلًا امیرالمؤمنین(ع) عالم را اداره کنند. اینطور نیست که عالم همانند ساعتی
که کوك شده باشد همۀ مسائلش جریان پیدا کند، بدون اینکه نیاز به کسی باشد. وجود مقدس ائمه(ع) اسماء الله هستند که در
عین حال که عالم را اداره میکنند به جهت شدت اتصالشان به خداوند متعال هرلحظه حول و قوهشان را از او میگیرند. نه عالم را
صفحه 48 از 59
همانند آن ساعت بگیرید و نه بگویید ائمه(ع) فقط دعا میکنند. شما وقتی غذا میخورید فقط دعا میکنید یا غذا را هم میل
میکنید؟ همینطور باقی مسائل. امیرالمؤمنین(ع) هم دعا میکنند هم تصرف، که آن تصرفاتشان هم دعاست. ایشان همۀ وجودشان
فقر الی الله است و همین فقر مبدأ همۀ حول و قوهها و برکات است. بر اساس میزان فقرشان بر ایشان صلوات نازل میشود و با این
صلوات عالم میچرخد. هر لحظه به ایشان حول و قوه دمیده میشود. عالم غرق در سجدة نبیاکرم(ص) است. حضرت یک سجده
دارند که از ازل تا ابد عالم را پر کرده است. همین سجده مبدأ همۀ حول و قوهها و برکات و صلوات و ارزاق و عوالم است. آیا
یکی از شروط رسالت انبیاي پیش ازنبیاکرم(ص) قبول ولایت ندید و نشنیدة پیامبر آخرالزمان(ص) و اهل بیتشان(ع) بوده است؟
را قبول ندارم. ما وقتی از عالم دنیا شروع میکنیم جزء ندیدهها میشود در صورتی که « ندیدهاش » قول آن ولایت شرط بوده ولی
اگر از پیش از عالم دنیا شروع کنیم جزء دیدههایی میشود که یادشان هم هست. امام صادق(ع) فرمودند: نبی اکرم(ص) در عالم
ارواح به انبیا مبعوث شده بودند. آنها هم دیدهاند و هم دستورشان را گرفتهاند و اینجا آمدهاند و آن دستورها را عمل میکنند. هر
چند نبی اکرم(ص) بعد از حضرت ابراهیم به دنیا آمدهاند ولی با حقیقت ایشان خلقت آغاز شده است و همۀ انبیا آن نبوت را قبل
از ورود به دنیا میشناختهاند و با آن آشنا بودهاند و اهل بیتشان(ع) را قبول کردهاند و بعد از آن شعبهاي از نبوت و رسالت ایشان را
در عالم ابلاغ کردهاند. اگر ندیده باشند، قبول این ولایت بیمعناست. حتی ما هم این امر را دیدهایم ولی یادمان رفته است. چطور
میتوان در جامعه میزان پذیرش ولایت معصومین(ع) را افزایش داد؟ معصوم(ع) اصلًا خودش را نمیبیند و فانی در ولایت حق
است. آنها براي کسب معرفت و هدایت ما عمدة راه را طی کردهاند که همان تحمل بلاها در این مسیر بوده است. به نظر من یکی
از بهترین راهها، توجه به ابتلائات آنها نظیر عاشوراست؛ همانطور که اگر کسی در عرفات و مشعر وقوف داشته باشد معرفت پیدا
میکند، اگر کسی در عاشورا نیز که اعظم ابتلائات عالم بر انبیاست توقف کند به مقام اولیا و انبیا معرفت پیدا میکند. اگر دستمان
را در دست این گذاشتیم در نزدیکترین راه قدم نهادهایم. البته راههاي دیگري هم هست مثل خواندن ادعیه، زیارات، دور هم جمع
شدنها و بحث از معارف کردن. معصوم(ع) فرمود، شما شیعیان دور هم جمع بشوید و معارف ما را گفتوگو کنید. ما این محافل
را دوست داریم. ضمن آنها قلبهایتان احیا میشود. شما امر ما یعنی ولایت ما را به وسیلۀ همین مجالسی که دور هم جمع
میشوید و احادیث ما را میخوانید هم در قلب خودتان و هم در جامعه احیا میکنید. گاهی این احیا کردن یک احیاي تدریجی و
خیلی دور از مقصد است و گاهی هم نزدیک؛ مثل اینکه به شخصی بگویند براي سیر کردن شکمهاي گرسنه زمین بخر. زمین
خریدن هیچ شکم گرسنهاي را سیر نمیکند ولی اگر در همین زمین کشت شود و محصولش را برداشت کنند هم خود محصول و
هم سود ناشی از فروش آن شکمهاي گرسنۀ بسیاري را سیر خواهد کرد. یکی از مهمترین عطیههایی که خداوند به ما عطا کرده و
فکر میکنم ما قدرتش را نمیدانیم همین حکومت دینی است. هر نوع حفظ و اصلاح و رفع نقایص آن در واقع قدمی است براي
نیل به همان معرفت و این عطیه بهترین عطیهاي است که براي رسیدن به آن مقام داده شده است. دربارة مفاهیم اقرار یا عزم ولایت
بیشتر توضیح بدهید. روایاتی که ذیل این آیات نقل شدهاند همگی عزم را در مقابل نسیان بیان کردهاند. انسان گاهی عهد میبندد،
این عهد را دائماً وجهۀ وجودش قرار میدهد، همۀ وجودش را متوجه آن عهد میکند و تمام حول و قوة خودش را براي تحقق آن
به کار میبندد، به طوري که همۀ ارادهاش معطوف به آن قرار میشود. این انسان صاحب عزم است. اقرار هم یعنی همین قرار
داشتن وجود، استقرار وجود بر آن مطلبی که پذیرفته و اعلام شده است. یک گام این موضوع بحث معارف است. گاهی وقتی یک
جهرم) -زیر بار آن نمیرود و اصلًا عهدي نمیبندد ولی ) « کیمیا » معرفت عرضه میشود، انسان محمدابراهیم جهانمیهن جهرمی
گاهی هم میپذیرد ولی به لوازم آن ملتزم نیست. سیدالشهدا(ع) را ولیّ میداند ولی میگوید او خودش برود کار خودش را انجام
بدهد. همانند بنیاسرائیل که به حضرت موسی گفتند. فا ذهب أنت و ربّک فقاتلا إنّا هاهنا قاعدون. 2 تو و پروردگارت برو[ید] و
است که از کودکی چشم به امام حسین(ع) دوخته و همۀ « حبیب بن مظاهر » جنگ کنید که ما همین جا مینشینیم. گاهی هم
صفحه 49 از 59
زندگی اش را با ایشان تنظیم میکند. ولیّ خداست به این معنی نیست که ما با هم قرارداد ترك مخاصمه امضا کنیم بلکه یعنی من
تحت ولایت او هستم. اینکه میگویند هر روز خدا را شاهد بگیریم و بعد در محضر او عهدمان را با امام زمان(ع) تازه کنیم؛ بیعتی
که کردهام و همۀ وجودم را به ایشان فروختهام. ما باید به این امر مباهات کنیم چرا که خداوند بر ما چنین منتی نهاده است: إنّ الله
اشتري من المؤمنین أنفسهم و أموالهم... 3. در حقیقت، خدا از مؤمنان جان و مالشان را خریده است. ما هیچ منتی نداریم که این
ولایت را قبول کردهایم: یمنوّن علیک أن أسلموا قل لاتمنوّا علیّ إسلامکم بل الله یمنّ علیکم أن هدیکم للإیمان. 4 از این که اسلام
بر من از اسلام آوردنتان منت مگذارید، بلکه [این] خداست که با هدایت کردن شما به ایمان، » : آوردهاند بر تو منت مینهند؛ بگو
نعمت ولایتی که خداوند به ما عنایت کرده بالاترین نعمتهاست که ما را به باروري رسانده و از همین «. بر شما منت میگذارد
جهت باید هر روز آن را تجدید کنیم و با تمام وجود از خداوند بخواهیم که همۀ ابعاد زندگی ما وابسته به این عهد باشد. اینکه
بگوییم من زندگیام را میکنم امام زمان(ع) را هم در کنار آن قبول دارم، درست نیست. ما باید فقط در خدمت امام زمان(ع)
باشیم. اگر او ولی است و من تحت ولایت او، شأن من این است که ببینم او چه میخواهد تا ولایت او را در خودم جاري کنم و
خواست خودم را درخواست او فانی و حتی بالاتر از آن میل خودم را در میل او فانی کنم. حتماً شنیدهاید که دربارة سلمان
فرمودند: جعل هواه هوا علیاً. او خواست خودش را [طبق] خواست علی(ع) قرارداده بود. معناي این جمله این نیست که سلمان میل
خودش را کنار میل حضرت علی(ع) میگذاشت یا حتی اینکه میلش را کنار میگذاشت و سراغ میل ایشان میرفت. بلکه اصلًا در
وجود او میلی و هوایی شکل نمیگرفت. حضرت امیر(ع) شاقول وجود او بود و تمام حبّ و بغض، اخذ و ترك، و خواست، میل و
نفرتش همگی بر محور آن حضرت بود. همان تعبیر که فرمودند: علیٌ میزان العمال. حضرت علی(ع) میزان و ترازوي اعمال است.
نعمت ولایت به تصریح روایات همان نعمتی است که مردم آن را تبدیل کردند. بهشت منزلتی از منازل آنها است که مؤمن در آن
رویِش پیدا میکند و جهنم هم دار ولایت باطل است و شیطان هیچ رویشی در آن بار نمیآورد. شیطان فقط شاخ و برگها و اگر
بتواند ریشۀ ما را در آنجا قطع میکند. وظیفۀ ما نسبت به چنین نعمتی که هر کس در هر کجا به مقامی نائل میشود همه به واسطۀ
نعمت ولایت آنهاست، معلوم و مشخص است. انسان باید همۀ وجودش را وقف این نعمت کند و با تمام وجود استقامت بورزد تا
مبادا ولایت ایشان ذرهاي از حول و قوهاش، بیرون برود و نسبت به ولایت ایشان همانند جناب ابراهیم خلیل(ع) حتی ترك اولی هم
نداشته باشد. البته این بحث به مراتب از این بحث ابتدایی بنده اسرارآمیزتر است. عبودیت در عصر ظهور در جوامع شیعی رخ
میدهد یا همۀ دنیا؟ همانند الآن که جهتگیري کلی عالم به سمت دنیاپرستی است، در آن زمان جهتگیري همۀ حول و قوهها به
سمت پرستش است. بر محور نورانیت ولایت ولیالله ارادههاي بشري از نفسانیت، خودخواهی و دنیاپرستی آزاد میشود. البته در
این فضا ممکن است عدهاي به طرف هواهاي خودشان بروند ولی هواي نفس دیگر پرچم، دولت، حاکمیت، قدرت و وحدت
ندارد. فرمودید که از مقدمات لازم جهت کسب معرفت، عبادت است و یکی از عبادات کسب لقمۀ حلال است. در شرایطی که
حتی بانکداري اسلامی ما هم مبتلا به سود و ربا شده چطور میتوان کسب حلال داشت؛ آیا اساساً این سؤال صحیح است؟ این
سؤال به یک معنا صحیح است و به یک معنا وسواس. از این جهت که ما به ناچار به نظام کفرآمیز تجدد مبتلاشدهایم، همان نظامی
که نازلۀ ظلمات اولیاي طاغوت است و حتی مؤمنان ما را هم مبتلا کرده، صحیح است، ولی از جهت دیگر همۀ ما در بعد فردي و
دولت هم در بعد جمعی باید تا آنجا که میتوانیم خودمان را از آلودگیهاي این رزقهاي ناپاك و آلوده که به ولایت ابلیس
آلوده شده برهانیم. شیطان آلودگیهاي خودش را از طریق حرام به رزق جاري میکند. اگر روزي حلال باشد معنایش این است
که از مسیر ولایت نبی اکرم(ص) و حجب نور عبور کرده و همهاش نور است. و به عکس روزي حرام از ولایت ابلیس عبور کرده
و لذا ظلمانی و تاریک است. به همین جهت است که آنها که چشم ملکوتی دارند، روزي حرام را در حالت ناپاکیها میبینند. به
است. بعد از آنکه انسان رفتارش را درست کرد باید دعا و در « مصطفین » تعبیر امام کاظم(ع) روزي حلال خوراك برگزیدگان و
صفحه 50 از 59
گام سوم براي بستن راههاي حرام اقدام کرد. در این عرصه ما این وظیفهها را بر عهده داریم و تا حدي عمل کردهایم ولی باید
اهتمام بیشتري بورزیم. راههاي ارتباط روحی با امام زمان(ع) و درك خشنودي آن حضرت از خودمان چیست؟ راهش توسل است.
معناي توسل هم خود را متصل کردن از طریق وسائل است و فقط به مجالس ذکر و توسل اطلاق نمیشود. هر دستوري را گوش
دادن نوعی توسل است. هر کلامی از کلمات اهل بیت(ع) را با توجه خواندن توسل است. سعی کنید راههاي توسل و اتصال به
وجود معصوم(ع) را متعدد، محکم و وثیق قرار دهید. انشاءالله رضایت حضرت نازل میشود. قبلًا عرض کردم از همه مهمتر این
.3 . 2. سورة مائده ( 5)، آیۀ 24 . است که در عصر غیبت به دستورات ایشان عمل کنیم. پینوشتها: 1. سورة جن ( 72 )، آیۀ 16
. 4. سورة حجرات ( 49 )، آیۀ 17 . سورة توبه ( 9)، آیۀ 111
سیرهي حکومتی
رضا عباسپور آنجا که در روایات مورد توجه بوده و به کرّات به آن اشاره شده است سیره و روش آن حضرت پس از امر ظهور
است. عدالت را میتوان شاخصۀ اصلی منش حکومتی حضرت مهدي(ع) دانست، در حقیقت امر ظهور ملازم با عدالتگستري در
جهان است که به دست آن حضرت اِعمال میشود. پیامبر اکرم(ص) در حدیثی میفرمایند: 1 اگر از دنیا جز یک روز باقی نماند،
خداوند آن روز را طولانی میکند تا مردي از فرزندان من ظهور کرده و زمین را آکنده از عدل و داد نماید همانگونه که از ظلم و
ستم پر شده است. 2 این مطلب در روایات متعدّدي بیان شده است. ابوسعید خدري از رسول الله(ص) نقل میکند که آن حضرت
فرمودند: امت (حضرت مهدي(ع)) به او پناه میبرند همان گونه که زنبوران عسل به ملکه خود پناه میبرند، او زمین را پر از عدل
میکند همانگونه که از ستم پر شده است، تا اینکه مردم به مانند حالت اولشان (زمان رسول خدا(ص) یا زمان حضرت آدم) 3
باشند. خوابیدهاي را بیدار نمیکند و خونی را نمیریزد. 4 امیرالمؤمنان حضرت علی(ع) در مورد سیره و روش آن حضرت پس از
امر ظهور میفرمایند: زمانی که مردم هدایت را با هواهاي نفسانی خود تطبیق میکنند، آن حضرت هوا را با هدایت تطبیق کرده و
هدایت را بر آن ترجیح میدهند و آرا و نظریات را با قرآن میسنجد این در حالی است که مردم، قرآن را بر طبق نظریات خود معنا
میکنند... تا آنجا که جنگهائی مانند شتر وحشی برپا شده که دندانهایش را نشان داده و پستانهایشان از شیر پر شده و شیرش نیز
شیرین میباشد اما نتیجه آن بد خواهد بود. بدانید که فردائی خواهد آمد با چیزهائی که نمیشناسید. آنگاه والی، عمال و
کارگزاران بد و خائن را به خاطر کارهاي بدشان مؤاخذه مینماید. آن زمانی است که زمین پارههاي جگرش را (گنجهاي خود را)
براي حضرت نمایان ساخته و آرام و بدون زحمت افسار و اختیار خود را به او میسپارد، آنگاه حضرت سیره و روش عدالت را به
شما نشان داده و کتاب و سنتی را که مرده است، زنده مینماید. 5 پیامبر اکرم(ص) نیز در روایاتی منش و رفتار آن حضرت را پس
از ظهور بیان کردهاند که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم: 1. بذل و بخشش فراوان پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: در
آخرالزمان در مدت طولانی و سختی و تنگدستی امامی وجود دارد که به مردم بذل و بخشش مینماید، شخصی پیش او میرود
و او با دو دست خویش مال را جمع نموده و به او میدهد، در آن زمان آن قدر مال و خیر به مردم میرسد که همّ و غم شخص این
2. بخشش بدون شمارش آن حضرت در این زمینه است که در میان فامیلیش کسی را بیابد که صدقه مالش را از او قبول نماید. 6
میفرمایند: مژده باد شما را به ظهور و برانگیخته شدن مهدي (عج) در امت من، در حالی که اختلافات، تمام مردم را در بر گرفته و
فاصلۀ طبقاتی زیاد گشته است، آنگاه حضرتش زمین را از عدل و داد پر میکند، همان گونه که از جور و ستم پر شده بود، ساکنان
آسمان و زمین از او راضی و خشنود بوده، اموال را به طور مساوي بین مردم تقسیم مینمایند،... خداوند دلهاي امت محمّد(ص) را
غنی و بینیاز گردانیده و عدل آن حضرت را گسترش داده تا جایی که دستور میدهد منادي فریاد زند و بگوید: چه کسی نیاز به
مال دارد؟ کسی از مردم به جز یک نفر پاسخ نمیدهد، به او گفته میشود برو پیش خزانهدار و به او بگو که مهدي(ع) دستور داده
صفحه 51 از 59
که به من مال عطا کنی، خزانهدار به او میگوید: آن چه میخواهی بدون شمارش برگیر و ببر، تا آن اموال در اختیار او قرار
میگیرد پشیمان میشود و میگوید من حریصترین و طمعکارترین فرد امت حضرت محمّد(ص) بودم... آن مرد اموال را
برمیگرداند اما از او نمیپذیرند و به او گفته میشود: و به او گفته می شود: ما آنچه را که دادیم پس نمیگیریم. وضع به همین
صورت هفت سال یا هشت سال یا نه سال میماند و دیگر بعد از آن خبري در زندگانی نیست، یا این که پس از آن خیري در زنده
بودن نیست. 7 پس از ظهور، آن قدر نعمتها فزونی مییابد که زندهها آرزو میکنند که کاش مردهها زنده بودند و این فراوانی
نعمت را میدیدند، پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: ساکنان زمین و آسمان از او (حضرت مهدي(ع)) راضی و خشنودند، آسمان تمام
بارانش را فرو میریزد و زمین تمام گیاهانش را خارج میسازد تا جایی که زندهها آرزو میکنند که کاش مردهها زنده بودند و
3. محبت نسبت به مساکین پیامبر اکرم(ص) محبت امام مهدي(ع) به مساکین را این گونه موضع ما را از فراوانی نعمت میدیدند. 8
بیان میکنند: حضرت مهدي(ع) به خاطر علاقۀ فراوانِ وي به مساکین، دوست دارد با دست خود به مساکین و فقرا طعام انفاق
4. سختگیري بر کارگزاران و ترحم بر مساکین پیامبر اعظم(ص) دربارة نحوة برخورد حضرت مهدي با کارگزاران خود و کند. 9
دیگر مردمان میفرمایند: علامت و نشانۀ حضرت مهدي(ع) این است که آن حضرت نسبت به وزراء و کارگزاران خود شدید و
5. برگرداندن حقوق غصب سختگیر است، اموال را بذل و بخشش میکند و بر مساکین و بینوایان، ترحّم و دلسوزي مینماید. 10
شدة مظلومین حضرت مهدي(ع) حقوق مردم را گرفته، حتّی اگر آن حق، غصب شده و زیر دندان فردي باشد، آن را پس گرفته و
به صاحبش برمیگرداند. 11 و سرانجام خداوند ملک و حکومتی بزرگتر از ملک و حکومت ذيالقرنین و سلیمان به حضرت
مهدي(ع) عطا میفرماید؛ جابربن عبدالله انصاري میگوید که از رسول خدا(ص) شنیدم که آن حضرت فرمودند: ذوالقرنین بندة
صالح خداوند بود که خداوند او را براي بندگانش راهنما قرار داده بود، قوم خود را به سوي خداوند دعوت نموده، آنها را به
تقواي الهی امر نمود، لکن مردم ضربهاي بر یک طرف سر او زدند، پس از این، مدتی از دیدگان آنها پنهان شد تا آنجا که گفتند :
ذوالقرنین مُرد یا هلاك شد، کجا رفت؟ پس از آن ظاهر شده به سوي قومش برگشت که ضربه دیگري به طرف دیگر سر او زدند.
آن گاه حضرت فرمود: در میان شما کسی است که بر سنّت اوست (شاید مراد حضرت علی(ع) باشد که دوبار شمشیر بر سر
مبارکش زدند، یک ضربه توسط عمروبن عبدود و ضربۀ دیگر توسط ابن ملجم مرادي که لعنت خدا بر او باد) خداوند از هر چیزي
علتی براي ذوالقرنین قرار داده و سیطرة او را بر شرق و غرب عالم کشانید، و زود است که خداوند متعال سنت او را در قائم از
فرزندان من جاري کند و او را بر شرق و غرب عالم مسلط نماید. هیچ مکانی از کوه و دشت و بیابان نخواهد ماند که ذوالقرنین در
آن قدم گذاشته باشد مگر این که حضرت مهدي(ع) بر آن قدم خواهد گذاشت، و خداوند براي او گنجها و معدنهاي زمین را
ظاهر کرده و با ترس انداختن در دل دشمنانش او را یاري خواهد نمود، و زمین را پس از پر شدن از ظلم و جور از عدل و داد پُر
خواهد کرد. 12 ماهنامه موعود شماره 71 پینوشتها: 1. بخشی از سخنان مقام معظم رهبري. 2. کمالالدین و تمام النعمه، ج 1، ص
5. علیابن ابیطالب، نهجالبلاغه، 4. منتخب الاثر، ص 478 3. کورانی، علی، معجم احادیث الامام المهدي، ج 1، ص 229 .317
9. منتخبالاثر، ص 8. ابن طاووس، ملاحم، ص 69 . 7. کشف الغمه، ج 3، ص 261 6. کنزل العمّال، ج 14 ، ص 274 . خطبۀ 138
. 12 . کمالالدّین، ج 2، ص 394 11 . منتخبالاثر، ج 308 10 . عقدالدّرر، ص 178 .311
عهد گرفته شده
مروري بر خطبهي غدیر رقیه شهابی پیامبر اکرم(ص) در سال پایانی عمر پربرکت خود سال دهم هجرت براي اولین بار، به طور
حجّۀ » رسمی، اعلان حج نمودند تا همه مردم بنا بر استطاعت خود، در این کنگرة بزرگ جهانی حاضر شوند. این حج در تاریخ به
مشهور شده است. جمعیت حاضر در این کنگره عظیم، حدود 120 هزار نفر بودند. از این تعداد حدود 70 « حجّ ۀ البلاغ » یا « الوداع
صفحه 52 از 59
هزار نفر از مدینۀ النبی به همراه حضرت حرکت کرده بودند. آن حضرت، چند روز مانده به ذیحجه، از مدینه خارج شد و پس از
احرام بستن در مسجد شجره به طرف مکه حرکت کرد. حضرت علی(ع) نیز که به امر رسول الله(ص) ، به یمن رفته بود، با دوازده
هزار نفر، در مکه به آن حضرت پیوست. مسلمانان اعمال حج را در این سفر از آن بزرگوار آموختند. در این سفر، ایشان سه خطبۀ
در واقع زمینه ساز خطبۀ غدیر و نصب خلافت بود. در این خطبه 1، بعد از حمد و ثناي ، « منی » مهم ایراد فرمودند. خطبه اوّل در
.« اي مردم ! گفتههاي من را بشنوید و درباره آن بیندیشید. نمیدانم، شاید بعد از این سال، من شما را ملاقات نکنم » : الهی فرمود
هر ربایی که در دوران جاهلیت گرفته شده و هر خونی که به ناحق ریخته شده، رسماً بخشیده میشود تا کینه » : سپس اشاره فرمود
سپس مردم را از اختلافها بر حذر داشت. آن حضرت(ص) تصریح فرمود که: اگر من نباشم، .« توزيها و دشمنیها از بین برود
سپس به حدیث ثقلین اشاره کرد و فرمود: من دو چیز گرانقدر، در میان شما «. علی بن ابی طالب، در مقابل متخلّفین خواهد ایستاد
باقی میگذارم که اگر به این دو تمسک جویید، هرگز گمراه نمیشوید. این دو، کتاب خدا و عترتم یعنی اهل بیتم هستند. خطبۀ
دوم را نیز، روز سوم در منی و در مسجد خیف ایراد فرمود. در این خطبه، به تفرقه نینداختن بین مسلمین سفارش کرد و بار دیگر
در این مقطع بود » : مسئله خلافت را تذکر داد و حدیث ثقلین را مجدداً تکرار کرد. در کتاب سلیم 2 و نیز بحار الانوار 3 آمده است
مشهور شده است. در این « صحیفۀ ملعونه » که منافقان احساس خطر کردند و بین خود، پیمان نامهاي را نوشتند که در تاریخ به نام
پیمان نامه آمده بود که: اگر محمد از دنیا رفت، یا کشته شد، نگذاریم خلافت و جانشینی وي، در اهل بیتش مستقر شود. اینان این
معاهده را در کنار کعبه امضا کردند و با هم، هم قسم شدند. سپس آن را داخل کعبه زیر خاك پنهان کردند تا سندي الزامی براي
خودشان باشد. خداوند متعال آیات 79 و 80 سورة زخرف را در این جا بر پیامبر(ص) نازل کرد: أم أبرموا أمراً فإنّا مبرمون ?.أم
یحسبون أنّا لا نسمع سرَّهُم و نجویهم بلی و رسلنا لدیهِم یکتبون. بلکه آنها تصمیم محکم بر توطئه گرفتند. ما نیز اراده محکم
دربارة آنها داریم. آیا آنها میپندارند که ما اسرار نهانی و سخنان درگوشیشان را نمیشنویم؟ آري، رسولان و فرشتگان ما نزد
آنان هستند و مینویسند. با این آیات، اسرار آنها نزد حضرت برملا شد. نکته مهم در این سفر این است که جبرییل امین، لقب
را به عنوان لقب اختصاصی حضرت علی (ع) از جانب پروردگار آورد. نبی اکرم (ص) نیز دستور داد تا یک یک « امیر المؤمنین »
بگویند و « السلام علیک یا امیر المؤمنین » اصحابش، نزد حضرت علی(ع) بروند و به عنوان امیر المؤمنین به وي سلام کنند، و
بدینوسیله بر امیر بودن آن حضرت(ع) از آنها اقرار گرفت 4. بعد از پایان مراسم حج، با این که انتظار میرفت نبی مکرم اسلام
(ص) مدتی در مکه به سر برد؛ ولی آن حضرت فرمان حرکت داد و دستور فرمود، همه از این شهر مقدس خارج شوند و به طرف
نقطهاي بر سر راه مکه و مدینه در سه میلی « رابغ » غدیر خم حرکت کنند. هنگامی که سیل حجاج بیتالله الحرام به سرزمین
از آن جا جدا میشود، رسید جبرییل امین در غدیر « عراق » که یکی از میقاتهاي احرام است و راه مردم مدینه و مصر و « جحفه »
خم بر آن حضرت فرود آمد و با آیۀ 67 سورة مائده، وي را مورد خطاب قرار داد: یا أیها الرسول بلّغ ما انُزل إلیک من ربّک و إن
لم تفعل فما بلّغت رسالته و الله یعصمک من الناس إنّ الله لا یهدي القوم الکافرین اي پیامبر ! آنچه که پروردگارت به تو دستور داده
است به مردم ابلاغ کن که اگر این کار را انجام ندهی، رسالت خود را به پایان نرساندهاي و خدا تو را از مردم حفظ میکند و
گروه کافران را هدایت نخواهد کرد. خطاب آیه به گونهاي است که خداوند متعال، رساندن امري خطیر و مهم را به عهدة آن
جناب گذاشته است که اگر به انجام نرسد، گویا رسالت ناتمام تلقی میشود. و چه امري مهمتر از این که در برابر دیدگان حدود
صد و بیست هزار نفر، رسماً علی(ع) را به جانشینی و خلافت و وصایت خود معرفی فرماید و وي را به این مقام منصوب کند. به
همین دلیل، دستور توقف صادر شد و کاروان زائران، در این مکان، از حرکت باز ایستاد. حضرتش نماز ظهر را با جماعت خواند و
سپس در حالی که میان جمعیت، بر روي نقطه بلندي که از جهاز شتر و دیگر وسایل در دسترس ترتیب داده بودند، قرار گرفت، با
صداي بلند و رسا، خطبه غدیر را ایراد فرمود. با سیري گذرا و نگاهی اجمالی به این خطبه، میتوان آن را در یازده فراز ترسیم کرد.
صفحه 53 از 59
فرازهاي خطبه غدیر 1. حمد و ثناي الهی پیامبر(ص) در اوّلین بخش، حمد و ثناي الهی را به جاي آورده و قدرت، عدالت، علم،
کرم، لطف و رحمت حق تعالی را ذکر فرمود و این که خداوند مثل و مانند و همتا و شریکی ندارند، پاك و منزه و قدوس است.
سپس به بندگی خود و اظهار خضوع در مقابل ذات حضرت حق شهادت داد. در مجموع در این فراز، یک دوره درس توحید و
بیان صفات ثبوتیه و صفات سلبیه خداوند متعال را متذکّر شد. 2. ذکر فرمان الهی پیامبر(ص) مطلب اصلی را صریحاً بیان کرده و
فرمود: فرمانی قاطع و روشن از طرف خداوند متعال، مبنی بر اعلان امامت و ولایت امیر المؤمنین(ع) آمده است و خداوند، از من
راضی نمیشود مگر آنچه در حق علی به من امر کرده، ابلاغ کنم. سپس ایشان آیۀ 67 سورة مائده را تلاوت کرد و فرمود: اي مردم
! من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل کرده، کوتاهی نکردهام و سبب نزول این آیه را براي شما بیان میکنم: جبرییل سه مرتبه
بر من نازل شد و از طرف خداوند سلام، پروردگارم که او سلام است مرا مأمور کرد که در این محل اجتماع به پا خیزم و بر هر
سفید و سیاهی اعلام کنم: علی بن ابیطالب، برادر من، وصی، و جانشین من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من، همانند
نسبت هارون به موسی است؛ جز این که پیامبري بعد از من نیست و او صاحب اختیار شما، بعد از خدا و رسولش است. 3. اعلام
رسمی ولایت و امامت دوازده امام (ع) حضرت در این قسمت از سخنان خود، امامت دوازده امام بعد از خود را به طور رسمی بیان
کرد تا ریسمان طمع طمعکاران یکباره بریده شود و اشاره فرمود که: ولایت آنها بر همه انسانها، در همه زمانها و مکانها و در
جمیع امور نافذ است. آنها نیابت تامه از خدا و رسول، در همه اعمال و رفتار و تبیین حلال و حرام دارند و شک کننده در این امر
کافر است. بخشی از این فراز، اینگونه میباشد: اي مردم ! این مطلب را دربارة او بدانید و بفهمید و بدانید که خداوند او را براي
شما صاحب اختیار و امامی قرار داده که بر مهاجرین و انصار و تابعین آنها به نیکی، بر روستایی و شهري، بر عجمی و عربی، بر
آزاد و بنده، بر بزرگ و کوچک، بر سیاه و سفید، اطاعتش را واجب کرده است. بر هر یکتا پرستی بر هر موجودي حکم او اجرا
شونده و کلام او، مورد عمل و امر او، نافذ است. هر کس تابع او باشد و او را تصدیق کند، مورد رحمت الهی است. خداوند او را و
هر کس را که از او بشنود و او را اطاعت کند، آمرزیده است. اي مردم ! این آخرین باري است که در چنین اجتماعی، به پا
میایستم؛ پس بشنوید و اطاعت کنید و در مقابل امر خداوند، پروردگارتان سر تسلیم فرود آورید. زیرا که خداوند عزّ و جلّ
صاحب اختیار شما و معبود شماست. بعد از خداوند، رسولش و پیامبرش که شما را مخاطب قرار داده و بعد از من، علی صاحب
اختیار شما و امام شما به امر خداوند است و بعد از او، امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزي که خدا و رسولش را ملاقات
حلالی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنانان امامان حلال کرده باشند و حرامی نیست مگر » : در ادامه فرمود «. خواهید کرد
آنچه خدا و رسولش و آنانان امامان بر شما حرام کرده باشند. خداوند عزّ و جلّ حلال و حرام را به من شناسانده است و آنچه
پروردگارم از کتابش و حلال و حرامش به من آموخته است، به او سپردهام. ... اي مردم ! او به امر خداوند، امام است. هر کس
ولایت او را انکار کند، خداوند هرگز توبهاش را نمیپذیرد و او را نمیبخشد. حتمی است بر خداوند که با کسی که با او مخالفت
نماید، چنین کند و او را به عذابی شدید تا ابدیت و تا آخر روزگار معذّب کند. پس بپرهیزید از این که با او مخالفت کنید و
گرفتار آتشی شوید که آتشگیرة آن، مردم و سنگها هستند و براي کافران آماده شده است. ... اي مردم ! به خدا قسم، پیامبران و
رسولان پیشین، به من بشارت دادهاند و من به خدا قسم، خاتم پیامبران و مرسلین و حجّت بر همه مخلوقین از اهل آسمانها و
زمینها هستم. هر کس در این مطالب شک کند، مانند کفر جاهلیتِ اوّل، کافر شده است و هر کس در چیزي از این گفتار من
شک کند، در همه آنچه بر من نازل شده، شک کرده است. هر کس در یکی از امامان شک کند، در همۀ آنها شک کرده است و
شک کننده درباره ما، در آتش است. ... اي مردم ! علی و پاکان از فرزندانم از نسل او، ثقل اصغرند و قرآن ثقل اکبر است. هر
یک از این دو، از دیگري خبر میدهد و با آن موافق است. آنها از یکدیگر جدا نمیشوند تا بر سر حوض کوثر، بر من وارد شوند.
4. بلند کردن امیر المؤمنین(ع) رسول خدا(ص) با «. بدانید که آنان، امینهاي خداوند بین مردم و حاکمان او در زمین هستند
صفحه 54 از 59
دستهاي خود، حضرت علی(ع) را بلند نمود و صریحاً فرمود: اي مردم ! این علی، برادر من و وصی من و جامع علم من و جانشین
سپس «. من در امتم است و جانشین من در تفسیر کتاب خدا و دعوت کننده به آن و عمل کننده به آنچه مورد رضاي خداست
فرمود: اوست خلیفه رسول خدا ، اوست امیر المؤمنین و امام هدایت کننده از طرف خدا، اوست قاتل ناکثین و قاسطین و مارقین به
امر خداوند متعال. پروردگارا ! به امر تو میگویم، بار الها ! دوست بدار هز کس را که علی را دوست بدارد و دشمن علی را دشمن
بدار. یاري کننده او را یاري، و خوار کنندة او را خوار کن. لعنت کن هر کس را که علی را انکار کند و غضب نما بر هر کس که
پیامبر(ص) با این سخن خود، راه «. آنچه گفتم دربارة این علی و فرزندان این علی است » : حق علی را انکار کند. و در ادامه فرمود
هر گونه شک و شبههاي را بر مکاران و حیلهگران بست. 5. تأکید بر مسئلۀ امامت در این قسمت، حضرت بر این نکته تأکید کرد:
اي مردم ! خداوند دین شما را با امامت او کامل کرد. پس هر کس به او و کسانی که جانشین او از فرزندان من و از نسل او هستند
تا روز قیامت و روز رفتن به پیشگاه خداوند عزّ و جلّ اقتدا نکند، اعمالش در دنیا و آخرت، از بین میرود و در آتش جاویدان
خواهد بود. سپس مختصري از فضایل علی(ع) را ذکر کرد و فرمود که دشمنی با وي، دلیل شقاوت و دوستی با او، دلیل پرهیزکاري
است. 6 . کارشکنی منافقان با اشاره به آیه 47 سوره نساء: فرمود: اي کسانی که به شما کتاب داده شده، به آنچه فرو فرستادیم و
تصدیق کنندة همان چیزي است که با شماست ایمان بیاورید، پیش از آن که چهرههایی را محو کنیم و در نتیجه آنها را به قهقرا
را لعنت کردیم، آنان را نیز لعنت کنیم، و فرمان خدا همواره تحقق یافته است. به خدا « اصحاب سبت » باز گردانیم یا همچنان که
قسم از این آیه گروهی از اصحاب من قصد شده است که آنها را به اسم و نسب میشناسم؛ ولی مأمورم، از افشاي این راز چشم
اي مردم ! بعد از من پیشوایانی خواهند بود که به » : سپس به طور ضمنی، به اصحاب صحیفۀ ملعونه اشاره کرد و فرمود «. بپوشم
آتش دعوت میکنند و روز قیامت به آنها کمک نمیشود. اي مردم ! خداوند و من، از آنان بیزار هستیم. اي مردم ! آنها و
یارانشان و تابعینشان و پیروانشان، در پایینترین درجه آتش هستند و چه بد است جایگاه متکبران. بدانید آنها اصحاب صحیفه
راوي میگوید: وقتی پیامبر(ص) نام اصحاب صحیفه را آورد، اکثر مردم، .« هستند. پس هر یک از شما در صحیفه خود نظر کند
منظور حضرت را از این کلام نفهمیدند و براي آنها سئوال برانگیز شد. فقط عدة کمی که همان منافقان ( امضا کنندگان صحیفه )
بودند، مقصود را فهمیدند سپس فرمودند: اي مردم ! من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثت آن در نسل خودم تا روز قیامت به
ودیعه میسپارم. من آنچه مأمور به ابلاغش بودم، رساندم تا حجت باشد بر حاضر و غایب و بر همه کسانی که حضور دارند یا
ندارند، به دنیا آمدهاند یا نیامدهاند. پس حاضران به غایبان و پدران به فرزندان تا روز قیامت برسانند. و به زودي امامت را بعد از
من به عنوان پادشاهی، و با زور میگیرند. خداوند غاصبین و تعدي کنندگان را لعنت کند. 7 . دوستان و دشمنان اهل بیت(ع) ابتدا
که تکیه گاه این سوره است، اهل بیت و شیعیان آنها « صراط مستقیم » مصداق این سوره و اصحاب » : با اشاره به سورة حمد فرمود
سپس آیاتی که در آن، صفات مومنین آمده 5و به جایگاه آنها در بهشت اشاره شده است، تلاوت فرمود و اینان را به «. میباشند
شیعیان آل محمد معنی کرد و آیاتی را دربارة منافقین و اهل جهنم و پیروان شیطان و ملعونین 6خواند و به دشمنان آل محمد(ص)
تعبیر کرد. 8. معرفی حضرت مهدي (عج) حضرت بیاناتی را دربارة حضرت بقیه الله الاعظم (عج) و اوصاف و خصوصیات ایشان
فرمود. اجمالی از آن چنین است: آخرین امام، مهدي(ع) از این خاندان است. وي غالب بر همۀ ادیان است. او فاتح قلعهها و منهدم
کننده آنهاست، انتقام گیرنده از ظالمین و همه خونهاي به ناحق ریخته شده است. غالب بر مشرکان و کافران و هدایت کنندة
آنان، و وارث جمیع علوم است. همۀ پیشینیان دربارة وي، بشارت دادهاند. او بر همه پیروز میشود. ولیّ خدا در زمین و حکم کنندة
بین خلق و امین الهی بر نهان و آشکار است. تعیین کنندة دقیق درجات افضل افراد است. او کسی است که غالبی بر او نیست و
کسی بر ضدّ او کمک نمیشود. او ولیّ خدا در زمین و حکم کنندة او بین خلق و امین او بر نهان و آشکار است. 9. آماده کردن
مردم براي بیعت سپس پیامبر(ص) اشاره فرمود که من بعد از اتمام خطبه، شما را به بیعت با خودم و سپس بیعت با علی(ع) دعوت
صفحه 55 از 59
میکنم و این بیعت، از طرف خداوند متعال و بیعت با حق تعالی است. سپس آیۀ 10 سورة فتح را تلاوت فرمود: کسانی که با تو
بیعت میکنند، در واقع با خدا بیعت میکنند. دست خداوند بر روي دست آنهاست. پس هر کس بیعت را بشکند، این شکستن به
ضرر خود اوست و هر کس به آنچه با خدا عهد بسته، وفادار باشد، خداوند به او اجري عظیم عنایت خواهد کرد. 10 . بیان حلال و
حرام و واجبات الهی حضرت در این بخش، ابتدا به طرح وجوب حج پرداخت و مطالبی دربارة حج و عمره و فضایل آثار دنیوي و
اگر » : اخروي آن فرمود. سپس به نماز، زکات، امر به معروف و نهی از منکر اشاره کرد و چند امر اساسی را به شرح زیر متذکر شد
زمانی بر شما گذشت و درباره حلال و حرام الهی پرسشی داشتید یا آن را فراموش کردید، علی و امامان(ع) بعد از او، آن را براي
شما بیان میکنند. تعداد حلالها و حرامها بیش از این مقدار است و این بیعتی که از شما میگیرم، در واقع به نوعی بیان حلال و
حرام تا روز قیامت است که از زبان آنها بیان میشود. به یاد داشته باشید که حلال و حرامِ بیان شده، غیر قابل تغییر است. والاترین
و شاخصترین امر به معروف، رساندن پیام غدیر است و هیچ امر به معروف و نهی از منکري نمیشود مگر با امام معصوم. دیگران
را به اطاعت از آنها، امر و از مخالفت ایشان نهی کنید. میتواند منظور حضرت این باشد که اوامر و نواهی را فقط امام میشناسد و
. به شما میشناساند. پس آنچه آنها به شما گفتهاند، به دیگران برسانید و از خود هیچ چیزي را به نام دین بدعت مگذارید. 11
بیعت گرفتن رسمی در آخرین مرحله خطبه، مسئله بیعت مطرح شد. حضرت با توجه به آن جمعیت انبوه و شرایط غیر عادي زمانی
و مکانی تصریح کرد که با یک دست و این گروه بسیار، بیعت با همگان امکان ندارد. خداوند دستور داده است، قبل از بیعت با
ما شنیدیم، اطاعت میکنیم، راضی هستیم و سر تسلیم فرود » : دست، از زبانهاي شما اقرار بگیرم. بنابراین همگی چنین بگویید
میآوریم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت، به ما رساندي، دربارة امر امامت اماممان علی امیر المؤمنین و امامانی که از
صلب او به دنیا میآیند. بر این مطلب، با قلبهایمان، با جانمان، با زبانمان و با دستانمان با تو بیعت میکنیم. بر این عقیده زندهایم و
با آن میمیریم و (روز قیامت) با آن محشور میشویم. این قول را تغییر نمیدهیم، تبدیل نمیکنیم، دربارة آن شک نمیکنیم، آن را
انکار نمیکنیم، و تردید به دل راه نمیدهیم و از این قول بر نمیگردیم و پیمان را نمیشکنیم. تو ما را دربارة علی امیر المؤمنین و
امامانی که گفتی بعد از او، از نسل تو و فرزندان اویند، یعنی حسن و حسین و آنان که خداوند بعد از آن دو منصوب کرده است،
به موعظۀ الهی نصیحت کردي. پس براي آنها، عهد و پیمان از ما گرفته شد؛ از قلبهایمان، جانهایمان، زبانهایمان، ضمایرمان و
دستهایمان. هر کس توانست، با دست بیعت میکند و گرنه با زبانش اقرار میکند. هرگز در پی تغییر این عهد نیستیم و خداوند
در این باره از نفسهایمان دگرگونی نبیند. ما این مطالب را از قول تو، به نزدیک و دور از فرزندانمان و خویشاوندانمان میرسانیم
پس از این بیعت گرفتن «. و خدا را بر آن شاهد میگیریم. خداوند در شاهد بودن کفایت میکند. تو نیز بر این اقرار ما شاهد هستی
اي مردم ! آنچه به شما گفتم، بگویید (و با خود تکرار کنید) و بر علی، به عنوان امیر المؤمنین » : زبانی، بعد از سخنانی، مجدداً فرمود
سلام کنید و بگویید: شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا ! مغفرت تو را میخواهیم و بازگشت به سوي توست. و بگویید: حمد و
خدایا ! به خاطر » : در پایان خطبه، فرمود «. سپاس خداي را که ما را به این هدایت کرد و اگر هدایت نمیکرد، ما هدایت نمیشدیم
«. آنچه ادا کردم و امر نمودم، مؤمنان را بیامرز و بر منکران که کافرند، غضب نما و حمد و سپاس مخصوص خداوند عالم است
. 3. مجلسی، همان، ج 114 ، ص 37 . 2. سلیمبن قیس، ص 154 و 203 و 260 . پینوشتها: 1. مجلسی، بحارالأنوار، ج 113 ، ص 37
5. سورة مجادله ( 58 ) ، آیۀ . 4. همان، ج 37 ، ص 111 و 120 ؛ کلینی، کافی، ج 1، ص 293 و 411 ؛ شیخ صدوق، خصال، ص 464
. 6. سورة اعراف ( 7)، آیۀ 38 و سورة ملک ( 67 )، آیات 11 8 . 22 و سورة انعام ( 6 )، آیۀ 82
درباره